بغض بارون

شعر نو ٬ ترانه ٬ نثر مسجع در کل آوای اعتراض

بغض بارون

شعر نو ٬ ترانه ٬ نثر مسجع در کل آوای اعتراض

سلام بابائی عسلم تولدت مبارک

کجائی که نازت کنم یلدای منی تو خوشگل منی تو عسل منی تو نازدونه ی منی تو یکی یه دونه ی منی تو  آفتاب منی تو مهتاب منی تو  خورشید منی تو ماه منی تو  ...  و تو دوباره بلند بخندی بهترین من

رو شونه هام جای تو خالی

توی قلبم مهر تو جاری

روی سینم  گرماتو ندارم

اما عشقم   تو موندگاری

گل من امروز یک ساله شدی . خیلی خیلی مبارکه  الهی صد سال همراه با خوشبختی و بهروزی و کامروائی و سلامت .  الان یک ماهه که روی ماهت رو ندیدم از شب نحس 11 شهریور .  سی روزی که برام سی سال گذشت . تو رو به اجبار از دست دادم توئی که با خده هات با بغضت و با لمس دستای کوچولوت من  آدم دیگه ای بودم یازده ماه شاد اگر چه بعضی  غمگینیها بود اگر چه اون شیطان از شب اول تولدت با فتنه و شر اومد ولی تا اون شب نحس نتونست ما رو از هم بگیره و جدا کنه می خواستم  شعر بگم اما بغضمو خشممو این قلبی که این روزا به یادت هزار پاره شده رو با عشق و شادی تولد زیبات نتونستم جمع ببندم  تو یه ترانه  عزیزم .

شبی که آتش شر اون حیوون وحشی بالاخره دامن ما رو هم گرفت . نتونستم در اومدن اولین دندونتو کامل ببینم و براش جشن بگیرم   تولدت   راه رفتنت  دویدنت  کلمه های اولت  ...

الهی خونش آتیش بگیره (اون همه اموال غصبی و حروم و دزدی) اونکه آشیونم رو از هم پاشوند و عزیزانمو از من گرفت    خدا عزیزش رو ازش بگیره اونطور که عزیز منو ازم گرفت خدا ذلیلش کنه .  

یلدای من   اما بابا تا ابد مال دستای کوچیک و قشنگ توئه   مال خنده ی چشمات   یک بار دیگه بیا و به پام بچسب و بغلم کن وقتی میخوام برم بیرون   همه اشکام فدای تو  هزار بوسه به گونه و لبهات .  خدا سایه ی شیطان رو از سرت کم کنه به حق بزرگیش انشاالله .   باز میخوام بگم یلدا بازم رفتی سمت اون گلدونا   اما نیستی که برگردی و بخندی و چهار دست و پا فرار کنی پشت مبل .  فدات بشم الهی  خوشگل نازم تا ابد عاشقانه دوست دارم  هر جا که باشی .  خدایا خودت کمک کن   فقط پناه بر خودت .