بغض بارون

شعر نو ٬ ترانه ٬ نثر مسجع در کل آوای اعتراض

بغض بارون

شعر نو ٬ ترانه ٬ نثر مسجع در کل آوای اعتراض

حجم آسایش

بازم بارون و

این ناودون

خیال بوسه ای پنهون

بازم یک روز تاریک و

فرار قطره از زندون

آهای بارون کجا بودی ؟

گُلا از غُصه پژمردن

توی یک فصلِ بی بارون

درختا  منگِ تو بودن

ببار بارون که باریدن

فقط مرهم رو زخما نیست

ببار بارون  امیدی تو

جای ترس و معما نیست

میخوام آهنگتو تا ته بنوشم

خنکا عِطر تو  اینجا بجوشم

کبوتر خسته از روزای آبی

ببار  تا شرم و تنهائی فروشم    ٢

گُل از خاکستریها مُرد

شروع کن  حجمِ آسایش

نگاه کن  زرد و ناشادن

شروع کن    وقتِ فرمایش

همه ساکت  تو اون آوازه خونی

که رمز شادیِ دل رو می دونی

همه زخمیِ تابش    فصل خشکی

تو رمز شادی و غم رو  می دونی   ٢

نم نمِ بارون

چیک چیکِ ناودون

داره می باره

شیطون و پرسون

نم نم بارون

از توی زندون

داره می باره

قطره ی گریون  ( ٢ )

٣٠ خرداد

 

نظرات 1 + ارسال نظر
آیدا سه‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:57 ق.ظ http://sofiya.blogsky.com/

از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند
تا کاج جشن‌های زمستانی‌ات کنند
پوشانده‌اند "صبح" تو را "ابرهای تار"
تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد